تبیین جهان- شماره ۴۵
2 lug 2020 ·
46 min. 12 sec.
Iscriviti gratuitamente
Ascolta questo episodio e molti altri. Goditi i migliori podcast su Spreaker!
Scarica e ascolta ovunque
Scarica i tuoi episodi preferiti e goditi l'ascolto, ovunque tu sia! Iscriviti o accedi ora per ascoltare offline.
Descrizione
روانشناسي
هنوز دنبال اين هستيم كه ببينيم در علوم اجتماعي، نداشتن فلسفه درست، به چه صورت اثر ميگذارد و چطور پشت اين قضاياي علمي، فلسفه خوابيده است. نمونه بعدي، مربوط به روانشناسي است. ابژكتيويسم، عينگرايي محض، برون گرايي، فقط روي مشاهدات و ملموسات تكيه كردن، از تبيين و جمعبندي زمان شاه كه داد ميزدند: »جاويد، جاويد« هر كسي تفسير ميكرد كه دارد فرو ميريزد، خدايگان بدشان ميآمد و...
طفره رفتن (چون با منافع متضاد است)، روانشناسي را به مكتبي ميكشاند كه ميگويند؛ كه ّمتكي به ديدگاه پراگماتيستي است. بدان رفتارگرايي اجازه بدهيد ازكمي قبل تر بررسي كنيم. روش برخورد ايده آليستي قديم، پديده ها و حالات رواني را مبتني بر درون نگري محض ـ يعني هرچه دردرون هست، مستقل از بيرون ـ بررسي ميكرد. به قانونمنديهاي روان انسان، به عينيات روان انسان، به قول فيزيولوژيستها: به مباني فيزيولوژيكي كاركردهاي رواني و ذهني، يعني به اندام ذهن، مغز و همان سيستمهاي انطباقي ـ كه صحبتش را كرديم ـ توجهي نداشت. بنابراين، مسائل را بسيار اسرارگونه و مبهم تفسير ميكرد.....
ثورندايك با تحقيقات خود تا اين جا رسيد. ولي اگر همين راه را تعقيب ميكرد ـ تا اين جا واقعگرايانه پيش ميآمد ـ و ميپرداخت به اينكه چطور راههايي تحكيم، و راهها و برخوردهايي تضعيف ميشوند، به يك جاهاي ديگري ميرسيد؛ راه برايش باز ميشد تا بهتدريج، كل عملكردهاي انسان را بتواند با ديد بازتري نگاه كند. ولي »ثورندايك« در اين جا توقف كرد، بهجاي توجه به اين جنبه از كار پيشگامانه، توجه »ثورندايك« به رفتار خارجي حيوان، بهمنظور رسيدن به هدف عملي كنترل آن، معطوف شد...
خوب، بجاي اينكه راه را ادامه بدهد تا مقدمه يي باشد كه تفاوت انسان را ازحيوان بشناسد، اين دست آورد را گرفت، اما رفت دنبال اينكه چكار كند كه از انسان، رفتارهايي را كه ميخواهد بيرون بياورد. و چون پراگماتيست بود ، انسان را هم مثل حيوان به پاداش و مجازات مشروط كند، تا همان رفتارها را كه ميخواهد بدست بياورد. درحاليكه ما ً قبلا ديديم، انسان سيستم ديگري هم دارد كه مرزهاي شكنجه را هم ميشكند و جلو ميرود. بچه ها را ميتوان با شكلات يا كتك زدن به چيزي مشروط كرد، ولي آگاهانه نيست و بايد بعدًا آگاهانه اش كرد. از همينجاست كه در سيستم تربيتي، به جاي تأكيد روي آگاهي و تربيت، بعنوان مثال بچه را ول ميكنند تا هر كاري دلش ميخواهد بكند، به اصطلاح، ليبرال با او برخورد ميكنند؛ ليبرال رشدش ميدهند....
پس با مجموعة آنچه گفتيم و خوانديم، ميتوان نتيجه گرفت كه از يك طرف، شناختهاي علمي، لزومًا بر يك ديدگاه فلسفي استوار هستند. از طرف ديگر، اين ديدگاه خودش ـ ولو به طور ناخودآگاه ـ روي قلمرو شناخت هاي علمي ما اثر ميگذارد، يا آن را محدود ميكند يا گسترده نموده و يا دست و پايش را باز ميكند. اگر درست باشد، ميدانش باز ميشود و پرواز ميكند و در غير اينصورت، دست و پايش را ميبندد. پس، بايستي آرزو كنيم كه ديدگاه فلسفي هرچه واقع بينانه تري داشته باشيم تا هيچ واقعيتي از نظرمان پنهان نماند.
هنوز دنبال اين هستيم كه ببينيم در علوم اجتماعي، نداشتن فلسفه درست، به چه صورت اثر ميگذارد و چطور پشت اين قضاياي علمي، فلسفه خوابيده است. نمونه بعدي، مربوط به روانشناسي است. ابژكتيويسم، عينگرايي محض، برون گرايي، فقط روي مشاهدات و ملموسات تكيه كردن، از تبيين و جمعبندي زمان شاه كه داد ميزدند: »جاويد، جاويد« هر كسي تفسير ميكرد كه دارد فرو ميريزد، خدايگان بدشان ميآمد و...
طفره رفتن (چون با منافع متضاد است)، روانشناسي را به مكتبي ميكشاند كه ميگويند؛ كه ّمتكي به ديدگاه پراگماتيستي است. بدان رفتارگرايي اجازه بدهيد ازكمي قبل تر بررسي كنيم. روش برخورد ايده آليستي قديم، پديده ها و حالات رواني را مبتني بر درون نگري محض ـ يعني هرچه دردرون هست، مستقل از بيرون ـ بررسي ميكرد. به قانونمنديهاي روان انسان، به عينيات روان انسان، به قول فيزيولوژيستها: به مباني فيزيولوژيكي كاركردهاي رواني و ذهني، يعني به اندام ذهن، مغز و همان سيستمهاي انطباقي ـ كه صحبتش را كرديم ـ توجهي نداشت. بنابراين، مسائل را بسيار اسرارگونه و مبهم تفسير ميكرد.....
ثورندايك با تحقيقات خود تا اين جا رسيد. ولي اگر همين راه را تعقيب ميكرد ـ تا اين جا واقعگرايانه پيش ميآمد ـ و ميپرداخت به اينكه چطور راههايي تحكيم، و راهها و برخوردهايي تضعيف ميشوند، به يك جاهاي ديگري ميرسيد؛ راه برايش باز ميشد تا بهتدريج، كل عملكردهاي انسان را بتواند با ديد بازتري نگاه كند. ولي »ثورندايك« در اين جا توقف كرد، بهجاي توجه به اين جنبه از كار پيشگامانه، توجه »ثورندايك« به رفتار خارجي حيوان، بهمنظور رسيدن به هدف عملي كنترل آن، معطوف شد...
خوب، بجاي اينكه راه را ادامه بدهد تا مقدمه يي باشد كه تفاوت انسان را ازحيوان بشناسد، اين دست آورد را گرفت، اما رفت دنبال اينكه چكار كند كه از انسان، رفتارهايي را كه ميخواهد بيرون بياورد. و چون پراگماتيست بود ، انسان را هم مثل حيوان به پاداش و مجازات مشروط كند، تا همان رفتارها را كه ميخواهد بدست بياورد. درحاليكه ما ً قبلا ديديم، انسان سيستم ديگري هم دارد كه مرزهاي شكنجه را هم ميشكند و جلو ميرود. بچه ها را ميتوان با شكلات يا كتك زدن به چيزي مشروط كرد، ولي آگاهانه نيست و بايد بعدًا آگاهانه اش كرد. از همينجاست كه در سيستم تربيتي، به جاي تأكيد روي آگاهي و تربيت، بعنوان مثال بچه را ول ميكنند تا هر كاري دلش ميخواهد بكند، به اصطلاح، ليبرال با او برخورد ميكنند؛ ليبرال رشدش ميدهند....
پس با مجموعة آنچه گفتيم و خوانديم، ميتوان نتيجه گرفت كه از يك طرف، شناختهاي علمي، لزومًا بر يك ديدگاه فلسفي استوار هستند. از طرف ديگر، اين ديدگاه خودش ـ ولو به طور ناخودآگاه ـ روي قلمرو شناخت هاي علمي ما اثر ميگذارد، يا آن را محدود ميكند يا گسترده نموده و يا دست و پايش را باز ميكند. اگر درست باشد، ميدانش باز ميشود و پرواز ميكند و در غير اينصورت، دست و پايش را ميبندد. پس، بايستي آرزو كنيم كه ديدگاه فلسفي هرچه واقع بينانه تري داشته باشيم تا هيچ واقعيتي از نظرمان پنهان نماند.
Informazioni
Autore | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Organizzazione | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Sito | - |
Tag |
Copyright 2024 - Spreaker Inc. an iHeartMedia Company