تقارن دو مناسبت
در آمد و شد روزها و ماهها و چرخش تقویم، امسال عاشورای ۱۴۴۱هجری قمری با ۹شهریور ۱۳۹۹مصادف شد. ۷سال پیش در شامگاه همین روز، نیروهای اعزامی قدس سپاه پاسداران، در حال انجام آخرین هماهنگی‌های برای نفوذ به خاکریزهای اشرف و قتل‌عام مجاهدین بی‌دفاع آن بودند و در سپیده‌دم ۱۰شهریور ۹۲ کشتار آغاز شد. دولت وقت عراق، نوری مالکی همه گونه تسهیلات را برای آنها فراهم کرده بود. همه چیز آماده بود تا مجاهدان اشرفی تا نفر آخر از دم تیغ گذرانده شوند و طبق سناریوی وزارت اطلاعات و نیروی تروریستی قدس، این جنایت به حساب خود مجاهدین نوشته شود. همزمانی این کشتار با زیر ضرب قرار گرفتن حکومت بشار اسد به‌خاطر کشتار شیمیایی و احتمال اقدام نظامی از طرف آمریکا نشان داد که خامنه‌ای مدتها مترصد این عملیات تروریستی بوده و در مورد زمان انجام آن بارها در تاریکخانهٔ اشباح به حساب و کتاب نشسته است.

بعد از این‌که عملیات کشتار انجام شد و عکس‌ها و اطلاعات کشتار به جهان مخابره شد و در صدر اخبار خبرگزاریها قرار گرفت، دشمن ضدبشری صحبت از این کرد که یک گروه موهوم عراقی به نام «فرزندان شهدای انتفاضهٔ شعبانیه»! این کشتار را انجام داده است.

این ادعای مسخره و لو رفته در حالی بود که طبق فیلم‌های و عکس‌های گرفته شده توسط شاهدان قتل‌عام، افراد مسلح نیروی تروریستی قدس، مجهز به سلاح دارای صداخفه کن، با نقاب و لباس‌های رسمی وزارت کشور عراق، در همکاری کامل نیروهای مالکی برای حفاظت اشرف، کشتار را انجام دادند.



رجزخوانی نسبت به کشتار مجاهدین
سرکردهٔ کنونی سپاه پاسداران، پاسدار حسین سلامی که در آن زمان معاونت این نیروی سرکوبگر را به عهده داشت، طی یک رجزخوانی ادعا کرد که جوانان عراقی عملیاتی را علیه مجاهدین انجام داده‌اند که اهمیت آن از مرصاد بالاتر است. قدرت‌نمایی پوشالی، ذوق‌زدگی بلاهت‌بار و رجزخوانی نفرت‌انگیز این پاسدار در تلویزیون حکومتی در حالی که اجساد شهیدان اشرف هنوز به خاک سپرده نشده بود، یادآور به دربار ابن زیاد بردن سر بریدهٔ امام حسین توسط خولی بود. او می‌خواست بگوید که کار مجاهدین تمام شد. ضربه‌ای به آنها زدیم که دیگر نمی‌توانند کمر راست کنند. اگر چه هدف این رجزخوانی روحیه دادن به پاسداران و بسیجیان رژیم بود اما هدف دیگری را نیز پی می‌گرفت، مأیوس کردن جامعه و نیروهای قیام‌آفرین و زمینه‌سازی برای سرکوب آنها.

در ۱۲شهریور ۹۲، قاسم سلیمانی سرکردهٔ به هلاکت رسیدهٔ نیروی قدس سپاه نیز در یک سخنرانی در مجلس خبرگان رهبری درباره کشتار ۱۰شهریور اشرف گفت: «این قضیه، مهم‌تر از حمله مرصاد بود و در واقع وعده خداوند محقق شد».

دو روز بعد از او پاسدار محمدرضا نقدی، سرکردهٔ بسیج در اظهارات مشابه گفت: «حمله‌یی که توسط مجاهدین عراقی به پادگان اشرف روی داد، مهم‌تر از عملیات مرصاد بود».



استراتژی برخاسته از آن خونهای پاک
خامنه‌ای در محاسبات تاریک‌اندیشانهٔ خود این‌گونه پنداشته بود که با قتل‌عام نگاهبانان اشرف و به آتش کشیدن آن می‌تواند این کانون انگیزش و منبع الهام قیام را از بین ببرد و علاوه بر حکومت خود، حکومت دست‌نشانده‌اش در عراق را نیز تضمین نماید؛ اما هرگز گمان نمی‌کرد با این کشتار، اشرف به اسطورهٔ فناناپذیر قیام و آزادیخواهی تبدیل شود. مسعود رجوی به‌دنبال بسته شدن اشرف، استراتژی هزار اشرف را اعلام کرد. اعلام این استراتژی در آن هنگام یک اقدام جسورانه و رو به آینده و بلندپروازانه تلقی می‌شد، گذشت زمان نشان داد که این تصمیم ناشی از ژرف‌نگری عمیقاً رئالیستی و پیش‌بینی درست رهبری مقاومت بود. بذر اشرف در ایران و جهان تکثیر شد. امروز نه تنها مجاهدین موفق شده‌اند اشرف۳ را در خاک اروپا به کانون تپش و خروش و قلب تپندهٔ قیام و انقلاب تبدیل کنند، بلکه کانون‌های شورشی را در سراسر ایران سازمان داده‌اند. هزار اشرف اینک نه یک رؤیا یا خواست انقلابی، بل یک واقعیت سرسخت است. این دستاورد عظیم، مدیون آن خونهای پاک است؛ خونهایی که در اقتدا به سرور شهیدان و با اتکا به منش فدای بی‌چشمداشت او بر خاک اشرف ریخت. خونی که هم‌چنان می‌شکفد، می‌شکفد و می‌شکفد و رایحهٔ عطرآگین اشرف را به هر جا می‌پراکند. شکوفه‌های مبارک این خون را در همه جا اکنون می‌توان دید.



خون ِ ما

می شکفد بر برف اسفندی

خون ِ ما

می شکفد بر لاله

خون ِ ما

پیرهن ِ کارگران

خون ِ ما

پیرهن ِ دهقانان

خون ِ ما

پیرهن ِ سربازان

خون ِ ما

پیرهن ِخاک ماست

...



نم نم ِ باران

با خون ِ ما

شهر ِ آزادی را

می سازد ...

نم نم ِ باران

با خون ِ ما

شهر ِ فرداها را

می سازد

...

(خسرو گلسرخی)