راز شب - قسمت پنجم

1 nov 2019 · 29 min. 17 sec.
راز شب - قسمت پنجم
Descrizione
صديقه گفت: فروغ تا فرصتي هست خاطرة ماهي سياه كوچولو را تعريف كن تا مهري هم بشنود. من هم به درخواست صديقه و براي گذشت آن لحظات پراضطراب در زندان، بي معطلي شروع كردم.
مادرم بسته را از پستچی گرفت و در را بست. خواهرم مطهره، هميشه براي من و حميد هديه ميفرستاد. وقتي بسته باز شد خيلي خوشحال شدم. از گزهاي خوشمزه، تا مدادتراشي كه يك قوي سفيد بود، سه عددكتاب و چند هديه ديگر كه نميدانستم چيست.
مادرم گفت: اينها صفحة گرامافون است. بگذار حميد بيايد برايت بگذارد.
صداي درِ خانه را كه شنيدم، توي حياط دويدم و خبر سوغاتيها را به حميد دادم.
از او خواستم كه گرامافون را روشن كند.
حميد گرامافون را روشن كرد و گفت: اين برايت يك قصة قشنگ ميگويد كه اسمش ماهي سياه كوچولوست.
به عكس روي كتاب اشاره كرد. از آنروز به بعد داستان ماهي سياه كوچولو را بيش از۵۰بارگوش كردم. و هميشه با خودم فكر ميكردم: پس ماهي سياه كوچولو چي شد و كجارفت؟
دلم نميخواست كشته شده باشد. او شجاع و زرنگ بود.
حتماً به جاهاي بهتر و دورتر رفته است.
آنچه كه نميدانستم اين بود كه قصة ماهي سياه كوچولو آرام آرام مسير زندگي مرا تغيير ميداد. به خصوص وقتي معني اين جملة ماهي سياه را فهميدم كه ميگفت: مهم نيست که من بميرم يا زنده بمانم.
مهم اين است که مرگ يا زندگی من چه تاثيری در زندگی ديگران داشته باشد.
در همه كتابهايي كه خواهرم فرستاده بود. هميشه يكي بود كه از همه مهربانتر و فداكارتر بود.
و به خاطر آگاهي و نجات ديگران از زندگيِ خودش ميگذشت. اين كتابهاي كودكانه افكارم را تحت تاثير قرار داد.
Informazioni
Autore Radio Mojahed - رادیو مجاهد
Organizzazione Radio Mojahed - رادیو مجاهد
Sito -
Tag

Sembra che non tu non abbia alcun episodio attivo

Sfoglia il catalogo di Spreaker per scoprire nuovi contenuti

Corrente

Copertina del podcast

Sembra che non ci sia nessun episodio nella tua coda

Sfoglia il catalogo di Spreaker per scoprire nuovi contenuti

Successivo

Copertina dell'episodio Copertina dell'episodio

Che silenzio che c’è...

È tempo di scoprire nuovi episodi!

Scopri
La tua Libreria
Cerca