کنتراست ۱۴ - مهدی خدایی‌صفت

13 feb 2019 · 52 min. 8 sec.
کنتراست ۱۴ - مهدی خدایی‌صفت
Descrizione
گفتگو با مهدی خدایی‌صفت
مهدی خدایی‌صفت از مسئولین سازمان مجاهدین خلق ایران میباشد که در سال ۱۳۴۸ عضو این سازمان شد. بخش بیشتر این گفتگو به زمان شاه اختصاص دارد. اینکه مهدی خدایی‌صفت چطور و در چه سالی عضوگیری شد، چه سالی دستگیر شد، در زندان چه گذشت همچنین خاطراتی پر از تجربه از ۵۰ سال مبارزه‌ی حرفه‌ای، موضوعاتی‌ست که در این گفتگو می‌شنویم.
مهدی خدایی‌صفت در طول این سالیان کتاب‌هایی را به رشته‌ی تحریر درآورده است که از میان آنها می‌شود به کتاب «انقلاب، طلوع یا غروب» و همچنین «آشنایی با شورای ملی مقاومت» و « زنان در مقاومت ایران» اشاره کرد.

زمینه‌های آشنایی با مبارزه و پیوستن به مجاهدین
مهدی خدایی‌صفت در پاسخ به این سوال که چطور به سیاست رو آورد میگوید که باید از ۱۳۴۲ شروع کند و فضای سیاسی جامعه را در نقطه عطف ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بازگو می‌کند. سرفصلی که برای آن در سازمان مجاهدین از عبارت «گورستان رفرمیزم» استفاده می‌شود.
مهدی خدایی‌صفت جدای از اشاره به وجوه تاریخی این سرفصل، خاطره‌ی خود را نیز از سرکوب خونین ۱۵ خرداد بازگو می‌کند. او تعریف می‌کند که چطور وقتی با همکلاسی‌هایش برای امتحان می‌رفتند متوجه تانک‌هایی که شاه برای سرکوب مردم به خیابان‌ها آورده بود می‌شوند.
در میدان انقلاب که آن زمان اسمش میدان شاه بود چند نفر در نزدیکی مهدی خدایی‌صفت مورد اصابت گلوله‌ی نیروهای سرکوبگر قرارگرفته و شهید می‌شوند.
مهدی خدایی‌صفت در پاسخ به این سوال که در آن زمان آرزوی شما برای آینده چه بود می‌گوید آرزوهایش در دو زمینه بود.
اول در زمینه‌ی اجتماعی، از آنجا که فقر مردم را دیده بود و خود نیز در یک خانوداه فقیر زندگی کرده بود و از طرف دیگر منابع و معادن و ثروت‌های کشورش را می‌دید آرزویش این بود که فقر حاکم نباشد
آرزوی دوم، آزادی بود.

مهدی خدایی‌صفت چگونه توسط سازمان مجاهدین عضوگیری شد؟
مهدی خدایی‌صفت از طریق مجاهد شهید محمود عسگری‌زاده که همراه با بنیانگذاران سازمان مجاهدین در ۴ خرداد ۱۳۵۱ توسط حکومت شاه تیرباران شد در دانشکده‌ی بازرگانی همکلاس بود و از همین طریق نیز در سال ۱۳۴۸ به سازمان پیوست.
او در خلال فعالیت‌های دانشجویی که داشتند متوجه شده بود که محمود عسگری‌زاده به یک جریان سازمانیافته وصل است و بعد از چند ماه از وی خواست که او را نیز به همان جریان وصل کند ومحمود عسگری‌زاده هم که مدت‌ها او را زیر نظر داشت تا ارزیابی کند که فرد مناسبی برای مبارزه‌ی حرفه‌ای هست یا نه این کار را کرد و قراری به او داد.

عضوگیری مهدی خدایی‌صفت توسط بنیانگذار کبیر، محمد حنیف نژاد
مهدی خدایی‌صفت سر قراری که محمود عسگری‌زاده به وی داده بود حاضر شد. او آن روز پائیزی در سال ۱۳۴۸ را روز روزها می‌‌نامد.
به گفته‌‌ی مهدی خدایی‌صفت در آن زمان به دلیل خیانت‌هایی که بخصوص توسط حزب توده صورت گرفته بود، مردم اعتماد خود را به کار سیاسی و احزاب از دست داده بودند و رایج بود که می‌گفتند اگر وارد سیاست شوی یک جایی خیانتی خواهد شد و گیر خواهی افتاد.
او تعریف می‌‌کند که محمد حنیف نژاد، خودش سر قرار آمد. مهدی خدایی‌صفت آنقدر جذب ارزشهای او و صداقت و راستی‌اش قرار گرفت و آنقدر اعتمادش جلب شد که همان دقایق اول همه چیزش را به محمد حنیف نژاد گفت و ایمان آورد که راه، راه درست است.

دستگیری توسط ساواک شاه و دوران زندان
مهدی خدایی‌صفت در سال ۱۳۵۰ توسط ساواک دستگیر شده و ۱۵سال حکم می‌گیرد. جرم او خواندن چند کتاب و ارتباط با چند نفر از اعضای سازمان بود.
به گفته‌ی مهدی خدایی‌صفت یکی از مسئولیت‌های آنها بعنوان یک زندانی این بود که فرار کنند. همچنین یکی از مهمترین مسائل در زندان، ایجاد ارتباط با سایر زندانیان بود.
او می‌گوید تا زمانی که زیر شکنجه و بازجویی بودند مبارزه این بود که مقاومت کنند و در هم نشکنند و اطلاعاتی ندهند و بعد هم در دوران گذارندن حبس در بندهای عمومی، زندان یک دانشگاه به تمام معنا بود و تمام کتابهایی که بعد از پیروزی انقلاب ضدسلطتنی توسط سازمان مجاهدین منتشر شد در زندان اوین تدوین شده بود.
مهدی خدایی‌صفت از نقش بی‌بدیل مسعود رجوی در آماده کردن این کتاب‌ها در زندان می‌گوید. کاری که در آن شرایط و زیر فشار زندان و دردهای ناشی از شکنجه انجام میشد و حتی این جزوات و کتاب‌ها از طریق تشکیلاتی که مجاهدین توانسته بودند بنا کنند برای مجاهدین در زندان‌های دیگر ارسال می‌شد.
او می‌گوید که حتی در سلول انفرادی هم برنامه‌ی روزانه‌ی مشخص داشتند. ساعت ورزش، ساعت استراحت، ساعت فکر کردن برای ارتباطات...

کتاب «انقلاب، طلوع یا غروب؟»
مهدی خدایی‌صفت این کتاب را در سال‌های ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴ نوشت. او در جواب به این سوال که چرا چنین سوالی در رابطه با انقلاب ۱۳۵۷ مطرح است میگوید:
«تصور خیلی‌ها این است که این انقلاب گورزاد شد. اقلیتهایی هم هستند که می‌گویند این انقلاب اصلا اشتباه .... اما نظر خودم و عده ای دیگر این است که این انقلاب تا جایی که به سرنگونی نظام سلطنتی مربوط است انقلابی بسیار با شکوه بود و از جمله ویژگی‌های آن این بود که عموم اقشار جامعه در آن شرکت کردند و یا نقش عظیم زنان در این انقلاب خیلی حائز اهمیت است.
یه قول مسعود رجوی رهبر مقاومت: انقلاب عظیم ما نه مرده و نه خاکستر شده برعکس جریان دائما عمیق شونده و روشنگر خود را به رغم همه خاکسترهایی که بر سرش ریختند هر روز و هر ساعت در هر کوی و برزن، در هر کلاس، در هر خانه و خانواده دارد ادامه میطدهد. هر انقلاب برای رسیدن به بلوغ خودش باید از مراحلی عبور کند. باید از درون قلوب و ضمائر تک تک اعضای جامعه عبور کند.....
الان همین جملات رو در ایران کانونهای قهرمان شورشی نمایندگی میکنند. آنها کسانی هستند که در هر کوچه و خیابان و شهر شورشی همین کار را می‌کنند.»
Informazioni
Autore Radio Mojahed - رادیو مجاهد
Organizzazione Radio Mojahed - رادیو مجاهد
Sito -
Tag

Sembra che non tu non abbia alcun episodio attivo

Sfoglia il catalogo di Spreaker per scoprire nuovi contenuti

Corrente

Copertina del podcast

Sembra che non ci sia nessun episodio nella tua coda

Sfoglia il catalogo di Spreaker per scoprire nuovi contenuti

Successivo

Copertina dell'episodio Copertina dell'episodio

Che silenzio che c’è...

È tempo di scoprire nuovi episodi!

Scopri
La tua Libreria
Cerca