داستانهای مقاومت- داستان هفته- هدیه ای برای آقا معلم

21 dic 2019 · 9 min. 54 sec.
داستانهای مقاومت- داستان هفته- هدیه ای برای آقا معلم
Descrizione
پیاده رو خلوت بود. مهرداد از اتوبوس پیاده شد و به سرعت در پیاده رو به سمت مدرسه ‌دوید، زنگ خورده بود.
مهرداد به سرعت از جلوی دفتر رد شد، در آخرین پله ناگهان شبحی بالای سرش سایه انداخت.
امامی، ناظم مدرسه بود که می‌گفت: از اول سال باز شروع کردی دیر آمدن؟ بدو برو کلاس دیگر!...
آقای مرتضوی با مهربانی، مهرداد را به کلاس راه داد و درس را ادامه داد.
در مدت درس حواس مهرداد پیش هدیه‌ بود.آقای مرتضوی با خودش حرف می‌زد مهرداد نگاهی به اطراف خودش کرد. کلاس خالی شده بود. با صدایی که می‌لرزید گفت: آقای مرتضوی! می‌توانید یک دقیقه همینجا بمانید؟
آقای مرتضوی با تعجب گفت: چکار داری؟
مهرداد گفت: من یک چیزی برای شما داشتم. می‌خواستم به شما بدهم. عکس کوچکی بود که به آقای مرتضوی داد و گفت: الآن بازش نکنید! بعداً خودتان نگاهش کنید!
آقای مرتضوی گفت: باشه! می‌گذارم جیبم بعداً جایی که کسی نباشد بازش می‌کنم.
مهردادگفت: مال من هم نیست. بعداً خودتان می‌فهمید.
آقای مرتضوی خندید و گفت: عجب کارهایی می‌کنید شما بچه‌ها....
آقای مرتضوی ادامه داد: خیلی خوشحالم کردی، ولی باید مواظب باشی! دست امامی نیفته‌ها!؟
مهرداد گفت: آره آقا! حواسم هست!.....
Informazioni
Autore Radio Mojahed - رادیو مجاهد
Organizzazione Radio Mojahed - رادیو مجاهد
Sito -
Tag

Sembra che non tu non abbia alcun episodio attivo

Sfoglia il catalogo di Spreaker per scoprire nuovi contenuti

Corrente

Copertina del podcast

Sembra che non ci sia nessun episodio nella tua coda

Sfoglia il catalogo di Spreaker per scoprire nuovi contenuti

Successivo

Copertina dell'episodio Copertina dell'episodio

Che silenzio che c’è...

È tempo di scoprire nuovi episodi!

Scopri
La tua Libreria
Cerca