انفجار «باستی‌هیلز»ها با «بغض متراکم اجتماعی»

27 mag 2020 · 8 min. 6 sec.
انفجار «باستی‌هیلز»ها با «بغض متراکم اجتماعی»
Descrizione
به حق چیزهای نادیده و ناشنیده که «باستی هیلز» هم یکی از آنهاست. هم‌چنان که «حوزهٔ علمیهٔ لاکچری» یا زندگی افسانه‌ای آقازاده‌ها و «ژنهای خوب»! در ینگه دنیا.



باستی هیلز!
«باستی هیلز» در نظام طبقاتی آخوندسالار پدیده‌یی چندان غریب نیست اما تاکنون در اندورنی هزارتوی ولایت از آن، آن‌چنان که باید پرده‌برداری نشده است. در سال۹۸ برای خالی نبودن عریضه، برخی رسانه‌های به فرمان حاکمیت مقداری به آن پرداختند اما به‌زودی دریافتند که نباید وارد این راز مگو و سر به مهر شوند. بعد از یک سال بار دیگر گوشه‌یی از این راز در مصاحبهٔ سید محمدرضا مرتضوی با اعتماد آن‌لاین (۵خرداد ۹۹) به بیرون درز کرد. او با احتیاط و ترس و لرز و در حالی که گویی کار خلافی می‌کند و منتظر عقوبت آن است، در لفافه گفت:

«مثل روز برایم روشن است که روزی مردم می‌ریزند و باستی هیلز را می‌گیرند»!

از همین‌جا ذهن آدمی دچار بکسباد می‌شود و نمی‌تواند به‌راحتی از کنار آن بگذرد. راستی باستی هیلز چیست؟ و در کجای این ناکجاآباد آخوند‌ساخته است؟



سایت حکومتی مشرق با افتخار باستی هیلز یا بورلی هیلز لواسان را شهرکی با کاخ‌های شبیه قلعه در دامنهٔ کوه‌های لواسان توصیف می‌کند که فقط مولتی میلیادرها با اتومبیل‌های میلیادری اجازهٔ ورود به آن داشتند و آن را میوهٔ شکاف طبقاتی حاصل از اشرافیت می‌نامد. قیمت ویلا در این شهرک خصوصی از ۳۰میلیارد تومان به بالا شروع می‌شود. کسی نمی‌تواند وارد این شهرک شود مگر یکی از ما بهتران ساکن ۳۶ویلای لاکچری آن باشد؛ ویلاهایی که یکی از آنها با مساحت تقریباً ۲هزار و ۵۰۰ متر بنا شامل پارکینگ، انباری، بالکن، سونا، استخر، جکوزی، سالن ورزشی و... است.

اما نمی‌گوید این «اشرافیت» باستی‌هیلز نشین چه کسانی هستند؟ این شکاف طبقاتی چگونه ایجاد شده است که باستی‌هیلز یکی از میوه‌های فاسد و نامشروع آن است؟



امضاهای طلایی!
در همین مصاحبه ناگهان با واژه‌های ناشناخته و نامکشوف مواجه می‌شویم مانند «امضاهای طلایی»! البته «بستنی روکش طلایی» خوری حضرات آقایان را در کاخ‌ها و اندرونی‌های باستی هیلزی آنها شنیده بودیم اما این یکی...

«هزار نفر با امضاهای طلایی از بیت‌المال دزدی کرده‌اند و ثروتهایشان را از ایران خارج می‌کنند»! (همان منبع)

شگفتا این هزار نفر کیانند؟ و چه کسی به آنها امضای طلایی می‌دهد؟ مرتضوی در بین اعترافاتش که پر از نقطه چین و خط فاصله و ناگفته‌های بسیار است، به‌صورت قطره‌چکانی می‌گوید:

«یک مهد کودک مگر دانشگاه آکسفورد است که ماهی ۲میلیون تومان می‌گیرد؟» او گویی در غار افلاطون است و با منطق مثل افلاطونی فقط اشباح تابانده شده بر دیوار غار را به‌صورت بریده بریده توصیف می‌کند اما پرده از بازیگران و سلسله جنبانان بیرون غار برنمی‌دارد. نمی‌گوید آنها چه کسانی هستند که «پول آسانسورشان به اندازه همه ثروت ۴۰کارگر است» و مهد کودکشان جلال و جبروت دانشگاه آکسفورد را دارد. نمی‌گوید «میلیاردها پول واردات گوشت» به جیب کدام یک از ما بهتران رفت که مردم رنگ گوشت را نبینند. معلوم نمی‌کند آن کسانی که از حقوق به تعویق افتاده و به یغما رفتهٔ معلمان و کارگران کاخ درست کرده‌اند با مشخصات و اسم و تفاصیل چه کسانی هستند؟ فاش نمی‌کند آنهایی که در باستی هیلز آجرهای طلایی روی هم گذاشته‌اند از کدام قماش‌اند؟



بستنی روکش طلایی!
در کنار آجرهای طلایی باستی هیلز و امضاهای طلایی، به یاد بیاوریم که در شهریور۹۰ داستان سرو بستنی روکش طلایی در برج میلاد رونمایی شد و به مجموعه افتخارات نظام مستضعفان و «امید مستضعفان جهان»! افزود. در همان زمان «گل رخسار» مسئول رستوران برج میلاد گفت: «۲ گرم ۳۰ سوت طلای خوراکی در این بستنی استفاده می‌شود. البته این طلای خوراکی فقط در کشور آلمان تولید می‌شود و باید وارد کشور کنیم». و افزود: «در سایر کشورها از پودر طلا استفاده می‌شده است اما ایران دومین کشور است که از برگه طلا استفاده می‌کند».



نظام تولید رانت و اشرافیت
در کدام اتمسفر و در کدام مناسبات طبقاتی، باستی هیلز، حوزهٔ علمیهٔ لاکچری و بستنی روکش طلایی تولید و مصرف می‌شود؟

بنا به اعتراف مرتضوی در مصاحبه با اعتماد آن‌لاین ۵خرداد ۹۹ «ثروتمندان تخیلی و این ثروتهای جمع شده» و این اشرافیتی که در ایران آخوندی تولید شده است در هیچ جای دنیا سابقه ندارد و محصول کارهای کثیف و پولهای کثیف است. محصول مناسباتی است که در آن شتر را با بار طلا عبور می‌دهد اما پشه را صافی می‌کند. ماحصل خلافتی است که در آن می‌توان دکل نفت را با تمام عظمت آن قورت داد اما به جرم دزدیدن نان شب، دست مسکین بی‌نوا را با اره برقی قطع کرد.

این پولهای کثیف چگونه روی هم انباشته می‌شود؟

به یاد داریم در ۲۷فروردین ۹۹ در گیرودار و کشاکش دعوای باندهای نظام، کاشف به‌عمل آمد که طی یک فقره کلان دزدی ۷. ۲میلیارد دلار ارز جهانگیری صرف خرید غذای سگ و گربه، چوب بستنی و انواع خاک شده است.



روزنامه حکومتی جهان صنعت در اعتراف به این فساد و رانت‌خواری آخوندها به بهای جان مردم، در بحبوحه فاجعه کرونا نوشت:

«بدیهی است با این حجم از رانت و فساد و در حالی که منابع مالی هنگفتی به گروه‌های خاص می‌رسد، منابع مالی کفاف هزینه‌ها را نمی‌دهد. اگر این میزان رانت و فساد نبود می‌توانستیم از بحران کرونا عبور کنیم و امکان قرنطینهٔ کامل کشور بود... در بحبوحه بحران کرونا آمارهایی منتشر شده، نشان می‌دهد فضا برای رانت و فساد اقشار خاص تا چه میزان مهیاست. سهم اشخاص خاص از ارز ترجیحی دولت آن قدر زیاد بوده که منابع ارزی لازم برای تهیه کالاهای اساسی و دارو نمی‌ماند... مادامی که منابع مالی تنها به گروه‌های خاص می‌رسد، تأمین غذا و داروی مردم امکان ندارد. . به‌نظر می‌رسد تأمین برخی کالاها از جمله غذای سگ و گربه، چوب بستنی، انواع خاک و امثال اینها حیاتی‌تر از دارو و غذای مورد نیاز اقشار جامعه بوده است».

در جریان همین واکاوی مشخص شد «مجموعاً بالغ بر چهار میلیارد و هشتصد و بیست و یک میلیون۴،۸۲۱،۰۰۰،۰۰۰دلار به‌رغم دریافت ارز ۴۲،۰۰۰ریالی، وارداتی صورت نگرفته است».(رکنا ۲۶فروردین ۹۹)



ما شما را به مقام انسانیت می‌رسانیم!
این نظامی است که بنیانگذار گور به گور شدهٔ آن با ریاکاری و دجالگری به مستضعفان می‌گفت:

«دلخوش نباشید که مسکن فقط می‌سازیم، آب و برق را مجانی می‌کنیم برای طبقه مستمند، اتوبوس را مجانی می‌کنیم برای طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت می‌دهیم؛ شما را به مقام انسانیت می‌رسانیم. اینها شما را منحط کردند؛ این‌قدر دنیا را پیش شما جلوه دادند که خیال کردید همه چیز این است. ما، هم دنیا را آباد می‌کنیم و هم آخرت را»

خمینی و خامنه‌ای البته مستضعفان را به مقام انسانیت رساندند تا مجبور باشند برای یک لقمه نان، روزهای متوالی سطل‌های زباله را زیر و رو کنند و برای به دست آوردن یک سرپناه آرامش گورستانها را در هم بریزند. آنها دنیا را آباد کردند اما برای خودشان. وقتی گور خمینی شکوه افسانه‌ای قصرهای فرعون را داشته باشد، معلوم است که آقازاده‌ها و تخم و ترکه‌های همین حضرات به کمتر از باستی هیلز رضایت نخواهند داد.

ولی تا کی می‌شود این آتشفشان بی‌تاب فوران را در پشت درهای بسته حبس کرد. «این بغض متراکم اجتماعی» روزی آن‌چنان می‌ترکد که باستی هیلزها و صاحبانش که سردمداران و وابستگان به فاشیسم مذهبی حاکم هستند به جایی که باید انداخته خواهند شد.

همه آن را روز را می‌بینند. فرا رسیدن آن روز مثل روز روشن است.
Informazioni
Autore Radio Mojahed - رادیو مجاهد
Organizzazione Radio Mojahed - رادیو مجاهد
Sito -
Tag

Sembra che non tu non abbia alcun episodio attivo

Sfoglia il catalogo di Spreaker per scoprire nuovi contenuti

Corrente

Copertina del podcast

Sembra che non ci sia nessun episodio nella tua coda

Sfoglia il catalogo di Spreaker per scoprire nuovi contenuti

Successivo

Copertina dell'episodio Copertina dell'episodio

Che silenzio che c’è...

È tempo di scoprire nuovi episodi!

Scopri
La tua Libreria
Cerca