آفتابکاران_محمود رویایی_قسمت هشتم

11 nov 2019 · 26 min. 12 sec.
آفتابکاران_محمود رویایی_قسمت هشتم
Descrizione
اول صبح من و سعيد و تعدادي را براي بازجويي صدا كردند.
شاخص اعدامي بودن، صداكردن زنداني با كلية وسايل بود.
با سروصداي پاسدار بند چشمبند زده و به سمت شعبه راه افتاديم.
اسم مرا براي شعبة۴ خواند. لحظه يي بعد، مردي كه صدايش جديد بود، گفت:
يک دقیقه بنشين كارت دارم.
مرد غريبه گفت:
من مسئول تحقيق روي پرونده ات هستم.
خودت خوب ميدا ني كه همه رابطه هات را شناسايي كرديم... چرا لجبازي ميكني؟
مگر پدر و مادرت چه گناهي كرده بودن كه به خاطر تو بايد اينهمه مصيبت بكشن.
ببين محمود، روراست بهت بگم بابات هفته پيش فوت كرد.
مادرتم دو بار تا حالا سكته كرده، اگر دست از لجبازي برداري و با ما همكاري كني ميگذاریم یک صحبتي تلفني بكني. شايد زنده بمونه...من از بازجوت درخواست كردم يه صحبتي باهات بكنم تا سر عقل بيايي شايد بتواني مادرت را نجات بدهی.
Informazioni
Autore Radio Mojahed - رادیو مجاهد
Organizzazione Radio Mojahed - رادیو مجاهد
Sito -
Tag

Sembra che non tu non abbia alcun episodio attivo

Sfoglia il catalogo di Spreaker per scoprire nuovi contenuti

Corrente

Copertina del podcast

Sembra che non ci sia nessun episodio nella tua coda

Sfoglia il catalogo di Spreaker per scoprire nuovi contenuti

Successivo

Copertina dell'episodio Copertina dell'episodio

Che silenzio che c’è...

È tempo di scoprire nuovi episodi!

Scopri
La tua Libreria
Cerca