آفتابکاران_محمود رؤیائی_ قسمت ۱۴

17 nov 2019 · 19 min. 57 sec.
آفتابکاران_محمود رؤیائی_ قسمت ۱۴
Descrizione
بعد از اين جريان بازجویی و دادگاه، ديگرخيالم از بازجويي راحت شده بود. و منتظر بودم يكي از همين روزها مثل سعيد و محمدرضا و… اسم من را با كلية وسايل صدا كنند.
در اين ايام فشار و تحقيرهاي بيشتري هر روز به شكل جديدي توسط پاسدارن اعمال مي شد.
شبها ب استراحت به شکل تيغي و كتابي بود، تعدادي هم نشسته مي خوابيدند.
اگر پاسدار بند عصباني نبود، نيم ساعت هواخوري بود.
با توپي كه از جوراب بود فوتبال بازي مي كردند.
خسرو اميري ورزش و حركات رزمي را تبليغ مي كرد.
و پاسداران كه تحمل روحيه و نشاط بچه ها را نداشتند، هواخوري را تعطيل و هر روز به هر بهانه يي اذيت ميكردند...
... روزها هوا سرد بود. لباس مناسب نداشتيم، شبها چند نفر دو پتوي نازك سربازي و اغلب تا صبح مي لرزيديم. روزها، البته اگر بازجويي نبود، به انتقال تجارب و خاطرات، آموزش مورس، درست كردن وسايل مختلف براي سلول و رسيدگي به بيماران و مجروحين مي گذشت.
هيچ امكان دارويي نداشتیم.
چون پاسداران بدشان نميآمد درگير شپش و قارچ و انواع آلودگيهاي عفوني و… شويم.
به لحاظ غذايي، هيچ كس سير نمي شد. صبحانه، يك ليوان چاي ولرم با ردي از پنير روي تكه يي نانِ نازكِ كه يك لقمه مي شد...
شبها هر قدر كه مي توانستيم با برنامة ترنا بازي فشارهاي بازجويي و سختي و خستگي روز را از تن خارج كنيم. اگر پاسداران وارد سلول مي شدند، همه را به زير هشت و وسايلمان را مي گشتند ...
یک شب همه را جمع كردند و به حسينيه بردند. محلي براي مصاحبه هاي اجباري و سخنراني لاجوردي و همدستانش براي جنگ اعصاب و درهم شكستن زندانيان بود....
Informazioni
Autore Radio Mojahed - رادیو مجاهد
Organizzazione Radio Mojahed - رادیو مجاهد
Sito -
Tag

Sembra che non tu non abbia alcun episodio attivo

Sfoglia il catalogo di Spreaker per scoprire nuovi contenuti

Corrente

Copertina del podcast

Sembra che non ci sia nessun episodio nella tua coda

Sfoglia il catalogo di Spreaker per scoprire nuovi contenuti

Successivo

Copertina dell'episodio Copertina dell'episodio

Che silenzio che c’è...

È tempo di scoprire nuovi episodi!

Scopri
La tua Libreria
Cerca