آب در خوابگه درشت عمامهداران!
6 lug 2020 ·
12 min. 3 sec.
Scarica e ascolta ovunque
Scarica i tuoi episodi preferiti e goditi l'ascolto, ovunque tu sia! Iscriviti o accedi ora per ascoltare offline.
Descrizione
یک نامه و یک سؤال
نامهٔ سرگشادهٔ محمد موسوی خوئینیها به علی خامنهای، واکنشهای گوناگونی را در داخل نظام ولایی دامن زد. این در حالی است که مخاطب نامه (شخص خامنهای) تاکنون به آن پاسخی نداده است. با این نامه یکباره گویی آب در خوابگه مورچگان انداخته باشند، هر دو باند نظام در واکنش به آن از یکدیگر سبقت گرفتند و میگیرند.
آنچه مشخص است اینکه این نامه، باعث ترکیدن یک دمل چرکین در نظام ولایی شده و درونمایهٔ مشامآزار آن را در مصب باد قرار داده است.
سؤال این است که مگر در آن نامه چه بود که چنین واکنشهایی را برانگیخت؟ به عبارت دیگر نامهپرانی چه ضعفی از نظام ولایی را بارز کرد و تبعات آن چه میتواند باشد؟
سکوت خامنهای و جلو انداختن گماشتگان خود
با آن که خامنهای مخاطب اصلی نامهٔ موسوی خوئینیهاست اما در برابر آن سکوت کرده و گماشتگان مجیزگوی خود را به جلو میفرستد.
یک مهرهٔ باند غالب به نام مسعود رضایی، نامهٔ موسوی خوئینیها را «یک بیانیهٔ سیاسی کوتاه و خشک» خواند و با تعریض و کنایه خواهان «تحلیل، تفسیر و تشریح آن شد»
او همچنین این نامه را با نامهٔ آقای منتظری به خمینی مقایسه کرد و گفت:
«شما بهتر از من میدانید که محتوای این نامه شباهت تام و تمامی داشت با اخبار و تحلیلهای رادیوهای بیگانه و نیز اعلامیههای گروهکهای ضد انقلاب و بهخصوص سازمان (مجاهدین). حال چرا چنین شباهت عجیب و غریبی میان آنها بهوجود آمده بود، یقیناً جنابعالی که در آن زمان خود از رجال صاحب نام و مقام بودید، بهتر میتوانید توضیح دهید». (مشرق نیوز. ۱۴تیر۹۹)
آخوند رشاد، این نامه را «ترور شخصیت» خامنهای خواند.
در جایی دیگر بسیجیان دانشگاهی خواهان کنارهگیری موسوی خوئینیها از دخالت در سیاست شده و با یک شبیهسازی تاریخی گفتند که دیگر «یک طلحه و زبیر و جمل دیگر را تحمل نخواهند کرد»!
برخی از مهرههای باند خامنهای خواهان عذرخواهی [ندامت] موسوی خوئینیها شدند.
اشاره به کلیدواژهٔ قیام
قابل توجهترین و در عینحال گویاترین تحلیل از باند غالب و از میان گماشتگان و تحریکشدگان هوادار خامنهای مربوط است به آخوند عباس رفعتی نائینی. او نامهٔ موسوی خوئینیها را آغاز فتنه [بخوانید قیام] جدید نامگذاری کرد.
در این جملههای او دقت کنید:
«نامهنگاری آقای موسوی خوئینیها یک نوع حرکت براندازانه است؛ این مسأله آغاز فتنهای همچون فتنه ۸۸ قلمداد میشود، با این تفاوت که رمز حرکت و فتنهٔ ۸۸ کلید واژهٔ «تقلب» بود و رمز فتنهٔ جدید همین نامهنگاری آقای موسوی خوئینیها است». (مشرق نیوز. ۱۴تیر۹۹)
این عمامهدار وابسته به باند ولایی نظام و سایر مجیزگویان خامنهای آشکارا میگوید که مخاطب اصلی نامهٔ سرگشادهٔ موسوی خوئینیها، نه شخص خامنهای که مردم هستند.
تأکید بر شخص خامنهای بهعنوان مقصر اصلی
در اینجا باز به سؤال نخست برمیگردیم. حال بهتر میتوان گفت که چرا این نامه باعث ایجاد یک قشقرق و ولوله در نظام ولایی شد. در نامهٔ موسوی خوئینیها به شخص خامنهای بهعنوان مسبب اصلی نابسامانی و پریشانی وضعیت کنونی ایران اشاره شده بود:
«کم نیستند کسانی که اصلاحِ امور و تغییر وضع نامطلوب کنونی را از عالیترین جایگاه مدیریت کشور انتظار میکشند. در چشم این خیل عظیم، اوضاع غیرقابل دوام امروز صرفاً معلول تصمیمات مدیرانی که میآیند و میروند نیست (که البته این آمدنها و رفتنها هم خارج از چارچوب ارادهٔ عالی و حاکم بر کل مقدرات کشور نیست). از نگاه مردم، شیوهٔ مدیریت در بالاترین سطح، و قدرت نافذ آن، نقشآفرینِ اصلی در تمام یا اکثر مهام امور کشور است». (بخشی از نامهٔ موسوی خوئینیها به خامنهای)
مجاهدین و قیام موضوع اصلی دعوا
با توجه به آنچه گفته شد، پرواضح است که لبهٔ تیز حملهٔ باند غالب متوجه موسوی خوئینیها نیست؛ زیرا این یک دعوا و کشاکش در جنگ قدرت برای جانشینی خامنهای است و از آن چیزی به مردم ایران نمیماسد. آنچه حائز اهمیت است، این است که با بارز شدن این شقه و شکاف در حاکمیت آخوندی، سودبرندگان اصلی آن مردم و مقاومت ایران هستند. این نامه صرفنظر از خواستگاه و انگیزهٔ آن، رأس نظام و عامل اصلی تیرهروزیهای مردم ایران را نشانه رفته است. این همان چیزی است که مجاهدین از روز نخست بر آن تأکید کرده و پای فشردهاند. شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» برجوشیده از همین مضمون است.
گماشتگان و مجیزگویان خامنهای دارند به موسوی خوئینیها میگویند که حواست باشد با خط قرمزهای نظام بازی نکن! مجاهدین و مقاومت ایران گوش خواباندهاند و مترصد برافروختن شعلههای قیام هستند. هر گونه تضعیف ولیفقیه در این شرایط میتواند کل نظام را در معرض خطر قرار دهد.
مجاهدین، خط قرمز عبور ناپذیر
آنچه باعث عزل آقای منتظری از جانشینی خمینی شد، موضوع مجاهدین، این خط قرمز اصلی نظام بود. منتظری در بخشی از نامهٔ ۵مهر ۶۰ خود به خمینی نوشته بود:
«ضعف شورایعالی قضایی و بالنتیجه دادگاههای انقلاب به حدی است که افراد صادق و متعهدی که خود در متن آنها هستند میگویند اوضاع جاری زندان اوین و بسیاری از زندانهای شهرستانها از قبیل اعدامهای بیرویه و احیانا بدون حکم قضات شرع یا بدون اطلاع آنها و گاهی بهرغم مخالفت با آنها و ناهماهنگی بین دادگاهها و احکام صادره و تاثیر جوها و احساسات و عصبانیتها در احکام صادره و حتی اعدام دختران سیزده چهارده ساله به صرف تندزبانی بدون اینکه اسلحه در دست گرفته یا در تظاهرات شرکت کرده باشند کاملاً ناراحتکننده و وحشتناک است، فشارها و تعزیرات و شکنجههای طاقتفرسا رو به افزایش است».
این برای خمینی غیرقابل تحمل بود و بارها نشان داد که عبور از خط قرمز مجاهدین پذیرفتنی نیست؛ از جمله در پیام ۲فروردین ۶۸ او در مورد منتظری اینچنین آمده است:
«من بارها اعلام کردهام که با هیچکس در هر مرتبهای که باشد عقد اخوت نبستهام. چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزبالله اصل خدشهناپذیر سیاست جمهوری اسلامی است... کسانی که از منافقین و لیبرالها دفاع میکنند، پیش ملت عزیز و شهیدداده ما راهی ندارند. اگر ایادی بیگانه و ناآگاهان گولخورده که بدون توجه بلندگوی دیگران شدهاند، از این حرکات دست برندارند، مردم ما آنها را بدون هیچگونه گذشتی طرد خواهند کرد. . ». . (صحیفهٔ خمینی. ج۲۱. ص۳۲۶)
تفاوت خمینی و خامنهای
اگر خمینی توانست پاسخ آقای منتظری را بدهد، خامنهای حتی در این موقعیت نیست که خود پاسخ موسوی خوئینیها را بدهد، آن را به گماشتگانش موکول کرده است؛ این بهخوبی شکنندگی و افول او را نشان میدهد. این بارزترین تفاوت خامنهای با خمینی است. افول موقعیت خامنهای، محصول ۴دهه پیکار مداوم و خستگیناپذیر مقاومت ایران با اصل ضدبشری و ضدایرانی ولایت فقیه در سپهر سیاسی ـ اجتماعی ایران است و به مدد چند قیام اجتماعی و فراگیر توانسته است پرستیژ و هیبت فرعون عمامهدار را در منظر جامعه درهم بشکند و راه را برای شعار انقلابی مرگ بر خامنهای هموار کند. طبعاً اگر موقعیت ولیفقیه نظام اینچنین درهم شکسته نبود، آخوند حاشیهرانده شده و مغضوبی مانند موسوی خوئینیها نمیتوانست به خامنهای رقعهٔ سرگشاده بنویسد.
نامهٔ سرگشادهٔ محمد موسوی خوئینیها به علی خامنهای، واکنشهای گوناگونی را در داخل نظام ولایی دامن زد. این در حالی است که مخاطب نامه (شخص خامنهای) تاکنون به آن پاسخی نداده است. با این نامه یکباره گویی آب در خوابگه مورچگان انداخته باشند، هر دو باند نظام در واکنش به آن از یکدیگر سبقت گرفتند و میگیرند.
آنچه مشخص است اینکه این نامه، باعث ترکیدن یک دمل چرکین در نظام ولایی شده و درونمایهٔ مشامآزار آن را در مصب باد قرار داده است.
سؤال این است که مگر در آن نامه چه بود که چنین واکنشهایی را برانگیخت؟ به عبارت دیگر نامهپرانی چه ضعفی از نظام ولایی را بارز کرد و تبعات آن چه میتواند باشد؟
سکوت خامنهای و جلو انداختن گماشتگان خود
با آن که خامنهای مخاطب اصلی نامهٔ موسوی خوئینیهاست اما در برابر آن سکوت کرده و گماشتگان مجیزگوی خود را به جلو میفرستد.
یک مهرهٔ باند غالب به نام مسعود رضایی، نامهٔ موسوی خوئینیها را «یک بیانیهٔ سیاسی کوتاه و خشک» خواند و با تعریض و کنایه خواهان «تحلیل، تفسیر و تشریح آن شد»
او همچنین این نامه را با نامهٔ آقای منتظری به خمینی مقایسه کرد و گفت:
«شما بهتر از من میدانید که محتوای این نامه شباهت تام و تمامی داشت با اخبار و تحلیلهای رادیوهای بیگانه و نیز اعلامیههای گروهکهای ضد انقلاب و بهخصوص سازمان (مجاهدین). حال چرا چنین شباهت عجیب و غریبی میان آنها بهوجود آمده بود، یقیناً جنابعالی که در آن زمان خود از رجال صاحب نام و مقام بودید، بهتر میتوانید توضیح دهید». (مشرق نیوز. ۱۴تیر۹۹)
آخوند رشاد، این نامه را «ترور شخصیت» خامنهای خواند.
در جایی دیگر بسیجیان دانشگاهی خواهان کنارهگیری موسوی خوئینیها از دخالت در سیاست شده و با یک شبیهسازی تاریخی گفتند که دیگر «یک طلحه و زبیر و جمل دیگر را تحمل نخواهند کرد»!
برخی از مهرههای باند خامنهای خواهان عذرخواهی [ندامت] موسوی خوئینیها شدند.
اشاره به کلیدواژهٔ قیام
قابل توجهترین و در عینحال گویاترین تحلیل از باند غالب و از میان گماشتگان و تحریکشدگان هوادار خامنهای مربوط است به آخوند عباس رفعتی نائینی. او نامهٔ موسوی خوئینیها را آغاز فتنه [بخوانید قیام] جدید نامگذاری کرد.
در این جملههای او دقت کنید:
«نامهنگاری آقای موسوی خوئینیها یک نوع حرکت براندازانه است؛ این مسأله آغاز فتنهای همچون فتنه ۸۸ قلمداد میشود، با این تفاوت که رمز حرکت و فتنهٔ ۸۸ کلید واژهٔ «تقلب» بود و رمز فتنهٔ جدید همین نامهنگاری آقای موسوی خوئینیها است». (مشرق نیوز. ۱۴تیر۹۹)
این عمامهدار وابسته به باند ولایی نظام و سایر مجیزگویان خامنهای آشکارا میگوید که مخاطب اصلی نامهٔ سرگشادهٔ موسوی خوئینیها، نه شخص خامنهای که مردم هستند.
تأکید بر شخص خامنهای بهعنوان مقصر اصلی
در اینجا باز به سؤال نخست برمیگردیم. حال بهتر میتوان گفت که چرا این نامه باعث ایجاد یک قشقرق و ولوله در نظام ولایی شد. در نامهٔ موسوی خوئینیها به شخص خامنهای بهعنوان مسبب اصلی نابسامانی و پریشانی وضعیت کنونی ایران اشاره شده بود:
«کم نیستند کسانی که اصلاحِ امور و تغییر وضع نامطلوب کنونی را از عالیترین جایگاه مدیریت کشور انتظار میکشند. در چشم این خیل عظیم، اوضاع غیرقابل دوام امروز صرفاً معلول تصمیمات مدیرانی که میآیند و میروند نیست (که البته این آمدنها و رفتنها هم خارج از چارچوب ارادهٔ عالی و حاکم بر کل مقدرات کشور نیست). از نگاه مردم، شیوهٔ مدیریت در بالاترین سطح، و قدرت نافذ آن، نقشآفرینِ اصلی در تمام یا اکثر مهام امور کشور است». (بخشی از نامهٔ موسوی خوئینیها به خامنهای)
مجاهدین و قیام موضوع اصلی دعوا
با توجه به آنچه گفته شد، پرواضح است که لبهٔ تیز حملهٔ باند غالب متوجه موسوی خوئینیها نیست؛ زیرا این یک دعوا و کشاکش در جنگ قدرت برای جانشینی خامنهای است و از آن چیزی به مردم ایران نمیماسد. آنچه حائز اهمیت است، این است که با بارز شدن این شقه و شکاف در حاکمیت آخوندی، سودبرندگان اصلی آن مردم و مقاومت ایران هستند. این نامه صرفنظر از خواستگاه و انگیزهٔ آن، رأس نظام و عامل اصلی تیرهروزیهای مردم ایران را نشانه رفته است. این همان چیزی است که مجاهدین از روز نخست بر آن تأکید کرده و پای فشردهاند. شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» برجوشیده از همین مضمون است.
گماشتگان و مجیزگویان خامنهای دارند به موسوی خوئینیها میگویند که حواست باشد با خط قرمزهای نظام بازی نکن! مجاهدین و مقاومت ایران گوش خواباندهاند و مترصد برافروختن شعلههای قیام هستند. هر گونه تضعیف ولیفقیه در این شرایط میتواند کل نظام را در معرض خطر قرار دهد.
مجاهدین، خط قرمز عبور ناپذیر
آنچه باعث عزل آقای منتظری از جانشینی خمینی شد، موضوع مجاهدین، این خط قرمز اصلی نظام بود. منتظری در بخشی از نامهٔ ۵مهر ۶۰ خود به خمینی نوشته بود:
«ضعف شورایعالی قضایی و بالنتیجه دادگاههای انقلاب به حدی است که افراد صادق و متعهدی که خود در متن آنها هستند میگویند اوضاع جاری زندان اوین و بسیاری از زندانهای شهرستانها از قبیل اعدامهای بیرویه و احیانا بدون حکم قضات شرع یا بدون اطلاع آنها و گاهی بهرغم مخالفت با آنها و ناهماهنگی بین دادگاهها و احکام صادره و تاثیر جوها و احساسات و عصبانیتها در احکام صادره و حتی اعدام دختران سیزده چهارده ساله به صرف تندزبانی بدون اینکه اسلحه در دست گرفته یا در تظاهرات شرکت کرده باشند کاملاً ناراحتکننده و وحشتناک است، فشارها و تعزیرات و شکنجههای طاقتفرسا رو به افزایش است».
این برای خمینی غیرقابل تحمل بود و بارها نشان داد که عبور از خط قرمز مجاهدین پذیرفتنی نیست؛ از جمله در پیام ۲فروردین ۶۸ او در مورد منتظری اینچنین آمده است:
«من بارها اعلام کردهام که با هیچکس در هر مرتبهای که باشد عقد اخوت نبستهام. چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزبالله اصل خدشهناپذیر سیاست جمهوری اسلامی است... کسانی که از منافقین و لیبرالها دفاع میکنند، پیش ملت عزیز و شهیدداده ما راهی ندارند. اگر ایادی بیگانه و ناآگاهان گولخورده که بدون توجه بلندگوی دیگران شدهاند، از این حرکات دست برندارند، مردم ما آنها را بدون هیچگونه گذشتی طرد خواهند کرد. . ». . (صحیفهٔ خمینی. ج۲۱. ص۳۲۶)
تفاوت خمینی و خامنهای
اگر خمینی توانست پاسخ آقای منتظری را بدهد، خامنهای حتی در این موقعیت نیست که خود پاسخ موسوی خوئینیها را بدهد، آن را به گماشتگانش موکول کرده است؛ این بهخوبی شکنندگی و افول او را نشان میدهد. این بارزترین تفاوت خامنهای با خمینی است. افول موقعیت خامنهای، محصول ۴دهه پیکار مداوم و خستگیناپذیر مقاومت ایران با اصل ضدبشری و ضدایرانی ولایت فقیه در سپهر سیاسی ـ اجتماعی ایران است و به مدد چند قیام اجتماعی و فراگیر توانسته است پرستیژ و هیبت فرعون عمامهدار را در منظر جامعه درهم بشکند و راه را برای شعار انقلابی مرگ بر خامنهای هموار کند. طبعاً اگر موقعیت ولیفقیه نظام اینچنین درهم شکسته نبود، آخوند حاشیهرانده شده و مغضوبی مانند موسوی خوئینیها نمیتوانست به خامنهای رقعهٔ سرگشاده بنویسد.
Informazioni
Autore | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Organizzazione | Radio Mojahed - رادیو مجاهد |
Sito | - |
Tag |
Copyright 2024 - Spreaker Inc. an iHeartMedia Company
Commenti